به بهانه روز ملی کودک؛
هدیه لبخند بر لبکودکان بیمار
در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تصمیم گرفتیم تا به بهانه فرا رسیدن 16 مهرماه و روز ملی کودک، با اهدای هدایایی به کودکان در بیمارستان مفید برای لحظاتی لبخند را به لبان آنان هدیه دهیم.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، روز کودک بهانهای است برای بیشتر فکر کردن به کودکان و چاره اندیشی برای هر آن چیزی که دنیای آرام کودکی را به هم میریزد، از جمله بیماری.
شاید بزرگترین درسی که از کودکان میتوان آموخت این است که در هر شرایطی در زندگی جاری بود. کودکان حتی زمانی که بیماری جسم کوچکشان را تنگ در آغوش گرفته، میتوانند با چند مداد رنگی دنیا را به رنگ دلخواهشان رنگآمیزی کنند؛ اگر والدین و جامعه در برابر دنیای لطیف آنان مسئولانه عمل کنند.
در جهان خیال، اگر میتوانستیم دو واژه "بیمارستان" و "کودکان" را آنقدر از هم دور میکردیم که هیچوقت یکدیگر را پیدا نکنند و به هم نچسبند، اما این را فقط در جهان خیال میتوان تصور کرد؛ در جهان واقعی اگر چه تلخ، اما کودکان هم بیمار میشوند.
کبودیهای نقطهای روی مچ دست و پایش را به خاطرم بسپارم یا برق چشمها، تاب مژهها و لبخندی که پهنای صورتش را از ذوق من از دیدن خط خطیهایش روی کاغذ پوشانده بود.
حتی اندازهای سن نداشت که بداند در عالم نقاشیهای کودکانه، خورشید دایرهای زردرنگ است و گاه ممکن است چشم و ابرو داشته باشد یا خانهای که میان درختان سبزرنگ جا خوش کرده است، چارچوبی مربعی و سقفی مثلثی دارد.
هنوز یاد نگرفته بود و مداد شمعی مشکی را که دو برابر انگشتان خودش بود، سفت نگه داشت و بدون هیچ هدفی دایره میکشید، خط خطی میکرد. خسته که شد نقاشی را سمت من گرفت و گفت: بنویس آرمان.
انگار تک تک سوزنهایی که در پوستش فرورفته و بیرون آمده بود حالا در قلب من فرو میرفت و بیرون کشیده میشد، دلم میخواست تمام آنژیوکتهای روی زمین را بسوزانم که دیگر با کبودی و سیاهی روی کوچکترین دستهای دنیا پر نشود.
سوگلی که روی دو پایش نشسته و خودش را با اسباببازیاش سرگرم کرده بود، هلنا با موهای ابریشمی و بافتهاش، علیرضا که از همه سرحالتر بود و یاسمینا که خودش پایه سرم چرخدار را گرفته بود و با پای آنژیوکت زده در راهروی بخش قدم میزد، حتی محمدسامی که حوصله نداشت چشمهایش را باز کند، همه با جادوی کودکی، علی رغم بیماری، از من و مایی که میدانستیم درد بیماری یک کودک چه دردی است، خوشحالتر بودند.
منتظر بودم حسنا و هلنا نقاشیهایشان تمام شود تا به بخش خون و آنکولوژی برگردم. از قبل از ظهر به سه بخش خون و آنکولوژی، هماتولوژی و گوارش سر زده بودیم و از بچههای بستری در بیمارستان مفید خواسته بودیم برایمان نقاشی بکشند.
نقاشی علیرضا روی برگهها بود، پرستاری را کشیده بود که چندین سرم به دستهای علیرضا وصل کرده بود، داشتم با خودم فکر میکردم اگر علیرضای 11 ساله اینجا نبود، سرطان نداشت و دارو نمیگرفت، مشغول چه کاری بود؟ حتی موهایش را قبل از عوارض شیمی درمانی تصور کردم، حتما بدون اینکه خاطره بدی از بیمارستان و بیماری داشته باشد، مشغول بازی با همسالاناش در کوچه بود، یا شاید مشغول تکلیف نوشتن و کارتون دیدن، یا مشغول همین نقاشی کشیدن، اما نه روی تخت بیمارستان.
با ایستگاه پرستاری پنج قدم فاصله داشتم و چشمانم همچنان روی نقاشی علیرضا ... "Expire شد؟!"
صدای یکی از پرستارها بود که با تعجب دوباره پرسید: "سپهر Expire شد؟"
پرستار دیگر آن طرفتر با صدایی آرامتر گفت: "پریشب این اتفاق افتاد و من هم کشیک نبودم."
"امکان ندارد؟ سپهر خیلی انرژی داشت، با همه خوش و بش میکرد، خیلی دلنشین بود. کاش نمیرفت"
"همین هفته پیش شمعی برای من آورد و مدام میگفت، خانم دکتر من خیلی شما را دوست دارم، کاش هر وقت خوب شدم باز هم شما را ببینم"
کاش مرگ و درد سر راه کودکان قرار نمیگرفت، مادری در حیاط بیمارستان با چشمی گریان بیقراری نمیکرد و پدری برای پیوند مغز استخوان فرزندش نوبت نمیگرفت.
روز و هفته ملی کودک از مهمترین مناسبتهایی است که همه ساله در کشورهای مختلف به منظور توجه به حقوق کودکان و برنامهریزی برای بهبود شرایط زندگی آنان برگزار میشود. همگرایی و هم افزایی فعالیتهای دستگاهها و نهادهای متولی کودک در سراسر کشور از جمله اهداف مهم در برگزاری هفته ملی کودک است.
در این هفته، اقدامهایی از سوی دولت، سازمانها و نهادهای مرتبط انجام میشود تا مسائل مربوط به کودکان مورد توجه قرار گیرد. برنامههایی نظیر نشستها، کنفرانسها، نمایشگاهها و فعالیتهای آموزشی برگزار میشود تا آگاهیافزایی درباره حقوق کودکان به وجود آید و توجه بیشتری به مسائل آنان معطوف شده و راهکارهایی برای حفاظت از حقوق آنان ارایه شود.
انتهای پیام/
کد خبرنگار: 7702 ی.ق